۱۳۸۹ مهر ۱۶, جمعه

جفا کردیم بر خویشتن

برای آینده می گویم
اگر روزی جفایی بر تو کردم
مرنجانم،
که می دانم اگر من،ما می شد
            نه، جفا بر تو می راندم
            نه، خود را این چنین محبوس می دیدم.

۱۳۸۹ مهر ۱۴, چهارشنبه

گشت ارشاد

دوباره حضور سگ های گشت ارشاد در تهران آغاز شد.مردم به گوش باشید خواب بمانی در زندان بیدار می شوی.
(89/7/14 ساعت 7 تا 8 میلاد نور شهرک غرب)

۱۳۸۹ مهر ۱۱, یکشنبه

مرگ پیش از تولد

2روز مانده به پایان 21 سال نکبت می خواهم این مسلمان زاده ی نا مسلمان را وارد 22 سالگی کنم.
چقدر خوب بود تمام آدمها فقط 24 ساعت زنده بودند...نه زیاد است 1 ساعت؟نه، 1دقیقه ؟
نه، برای من حتی ورود به این احمق خانه هم تهوع آور است چه به رسد به زندگی در آن.



ای مرگ مرا پیش از پایان این 2روز به کام خود بکش

مرا بیاب

دلم برای خویش تنگ است.من که ام؟
در بین فولدرهایم مرا جستجو کن.
مرا نه از لای دفترهایم خواهی یافت نه از لای حرفهایم.
من در اندرونی درایو هایم پنهان شده ام.
شو هیدن فایل را حتما فعال کن،تک تک فایل ها را خوب بگرد من پنهان شده ام.
خود نمی دانم کجا پیدایم کنی.از سگ سرچ هم کاری بر نمی آید.من در غالب اسم ها نمی گنجم.
مرا باید فایل به فایل جست و جو کنی.نه من در غالب فایل هم نیستم.
من ویروسی مخربم...
هرچند زیاد هم تخریب نمی کنم اما اهل فساد هستم فساد را دوست دارم بیشتر دقت کنی شاید گوشه ی عکس پ و ر ن و یا کنار داستان های م س ت ه ج ن باشم
  یا شاید دارم از اینترنت قراضه ات استفاده می کنم و اطلاعاتت را می فروشم به قیمت مفت تومان.
هنوز مرا پیدا نکرده ای؟
 .
 .
 .
 .
 .
من یافتنی نیستم...

کدامین زخم مرا این چنین از پای انداخت؟

آنجا که به هر بهانه ای لگد مال می شوی آنجا خانه ی توست.
آنجا قرار است برای تو آرامش بخش باشد.
آن کس که تو می آزارد خانواده ی توست.
او قرار است دل گرمی ات باشد.



آنگاه که زمانه با تو دشمن است خانواده ات نیز دشمنت می شوند.
آنجا که همه تو را زخم می زنند با خنجرهای آخته، دردناکترین زخم را از نزدیکتزین فردت خورده ای.این را بی آن که ضارب را بیبنی می توانی درک کنی.سوزشش با بقیه فرق دارد.

آخوند=دروغ

امروز شهید آورده بودن برای تشییع جنازه تو دانشگاه آخونده تا اینارو دید دوئید رفت تو دانشکده برای نهار.تف به قبرت

دیکتاتور خانگی

    بشاش به این تعلیمات اسلامی وقتی تو خونه ی مسلمونا دیکتاتوریه.بعد می گن اسلام دین آزادیه.گه خوردی مرتیکه

۱۳۸۹ شهریور ۳۰, سه‌شنبه

۱۳۸۹ شهریور ۲۷, شنبه

بابک داد

مراقب باش لشگريان خواب، چشمانت را تصرف نكنند! آنها در انتظار همين لحظه به انتظار نشسته اند! آن سايه هاي سياه، ديرزماني است منتظر همين لحظه نشسته اند كه پلكهايت سنگين مي شوند، تا هجوم بياورند. كاش ما را هوشياري بيش از اين باشد...

۱۳۸۹ شهریور ۲۴, چهارشنبه

تولد

چقدر بد چند روز دیگه تولدمه!

دین سیاست انسانیت

وقتی از امام حسین می گذری و ولیعصر رو رد می کنی انقلاب سر راهته تا به آزادی برسی؟
چه عجیب چرا تمام اینها توی یه مسیر هستن اما هیچ وقت به هم نمی رسن؟ 

19 خرداد

یکی به من بگه چرا آخه چرا منو 19 خرداد88 گارد ویژه تو خیابون کتک زد؟

من

یه موزیک سنگین،
خاطرات 8 ماه استقامت،
نتیجه ی ناموفق،
گریه،
فقط جای دود سنگین سیگار کمه.(این برای اولین باره که دلم سیگار می خواد)

گریه

وقتی به سراغ خاطرات آن 8ماه می روم بی اختیار گریه می کنم.حالم از عدل خدا به هم می خورد.اگه خدا عادله پس ظالم کیه؟

ولی فقیه یا قرآن

نمی دونم چرا وقتی به ولی فقیه فحش می دی چهارشنبه تظاهرات می شه.اما وقتی قرآن رو آتیش می زنن می زارن جمعه بشه بعد تظاهرات بکنن؟جالبه ها

گوزیدن

نمی دونم چرا گوزیدن یه بچه ی 4 ساله تو ایران نشان دهنده ی مشکل توی دانشگاه های ماست؟